دنیا زندان مؤمن بهشت کافر

روزى امام حسن مجتبى علیه السلام پس از شستشو، لباسهاى نو و پاکیزه اى پوشید و عطر زد. در کمال عظمت و وقار از منزل خارج شد. به طورى که سیماى جذابش هر بیننده را به خود متوجه مى ساخت، در حالى که گروهى از یاران و غلامان آن حضرت در اطرافش بودند.از کوچه هاى مدینه مى گذشت ، ناگاه با پیرمرد یهودى که فقر او را از پاى در آورده و پوست به استخوانش چسبیده، تابش خورشید چهره اش را سوزانده بود. مشک آبى به دوش داشت و ناتوانى اجازه راه رفتن به او نمى داد، فقر و نیازمندى شربت مرگ را در گامش گوارا نموده بود، حالش هر بیننده را دگرگون مى ساخت، حضرت را در آن جلال و جمال که دید گفت:

خواهش مى کنم لحظه اى بایست و سخنم را بشنو! امام علیه السلام ایستاد. یهودى: یابن رسول الله ! انصاف بده ! امام: در چه چیز؟ یهودی: جدت رسول خدا مى فرماید: دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است. اکنون مى بینم که دنیا براى شما که در ناز و نعمت به سر مى برى، بهشت است و براى من که در عذاب و شکنجه زندگى مى کنم، جهنم است . و حال آن که تو مؤمن و من کافر هستم.

امام فرمود:  اى پیرمرد! اگر پرده از مقابل چشمانت برداشته شود و ببینى خداوند در بهشت چه نعمتهایى براى من و براى همه مؤمنان آفریده، مى فهمى که دنیا با این همه خوشى و آسایش براى من زندان است، و نیز اگر ببینى خداوند چه عذاب و شکنجه هایى براى تو و براى تمام کافران مهیّا کرده، تصدیق مى کنى که دنیا با این همه فقر و پریشانى برایت بهشت وسیع است. پس این است معناى سخن پیامبر صلى الله علیه و آله که فرمود: دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است.

بحارالانوار ج 43، ص 346 به نقل از کتاب داستان های بحارالانوار

Be_Sooye_Zohoor


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پیش بینی ورزشی جزوات کارشناسی ارشد و دکتری مدل 2017 - مدل 96 - سریال 2017 - سریال 96 - تقویم - سایت تفریحی کانال تلگرام مباحث سئو اجاره سوله در جاده مخصوص اگر با من نبودش هیچ میلی...چرا ظرف مرا بشکست لیلی ؟ قصر خیال Danielle مشاوره روانشناسی